کد مطلب:141950 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

شهادت هفاف
به محض ورود به كربلا «هفاف» خود را هوادار امام معرفی نمی كند تا بداند داستان از چه قرار است. می پرسد: «مولای ما حسین علیه السلام كجاست؟» گویند: «تو كجا بودی و كیستی؟» گوید: «من هفاف بن مهند راسبی هستم، آمده ام تا حسین علیه السلام را یاری


كنم.» گفته می شود: «ما حسین را كشته ایم و از اولاد و برادران و اصحاب او احدی را باقی نگذاشته ایم، مگر یك مرد بیمار و جماعتی از زنان و دختران او؛ و اكنون لشكر عمر سعد به غارت خیام حرم حسین هجوم برده است» دنیا در برابر چشمانش سیاه شد و چون شیری غران بر آن سپاه حمله ور شد. [1] او دیگر دانسته بود كه امام تا آخرین لحظات مقاومت كرده و با یاران تا آخرین نفس جنگیده است. او به وظیفه خود آگاه شده بود و اعلان می كرد كه حسینی است. رجزهای او در نبردهای دلاورانه اش این است:



«یا ایها الجند المجند

انا الهفاف بن المهند



أبغی عیالات محمد؛ [2] .

ای سپاه آراسته به جنگ! به هوش باشید من هفاف پسر منهدم، در جستجوی اهل بیت و خاندان محمد صلی الله علیه و آله هستم».




[1] ذخيرة الدارين، ص 454 - 455.

[2] تسمية من قتل مع الحسين عليه السلام، ش 107.